دوشنبه 31 اردیبهشت 1403
توضيحات بنر تبليغاتي





 محصولات فرشگاه اصلی میهن استور :


نویسنده : Nimrooz |

.

.

ایها الناس عشق یعنی چه ؟

.

.

کودکی کنجکاو میپرسید :
ایها الناس عشق یعنی چه ؟
.
دختری گفت : اولش رویا
آخرش بازی است و بازیچه
.
مادرش گفت : عشق یعنی رنج
پینه و زخم و تاول کف دست

.
پدرش گفت : بچه ساکت باش
بی ادب ! این به تو نیامده است
.
رهروی گفت : کوچه ای بن بست

.
سالکی گفت : راه پر خم و پیچ

.
در کلاس سخن معلم گفت :
عین و شین است و قاف ، دیگر هیچ
.
دلبری گفت : شوخی لوسی است

.
تاجری گفت : عشق کیلو چند ؟

.
مفلسی گفت : عشق پر کردن
شکم خالی زن و فرزند
.
شاعری گفت : یک کمی احساس
مثل احساس گل به پروانه

.
عاشقی گفت : خانمان سوز است
بار سنگین عشق بر شانه
.
شیخ گفتا : گناه بی بخشش

.
واعظی گفت : واژه بی معناست

.
زاهدی گفت : طوق شیطان است

.
محتسب گفت : منکر عظماست
.
قاضی شهر عشق را فرمود
حد هشتاد تازیانه به پشت
.
جاهلی گفت : عشق را عشق است

.
پهلوان گفت : جنگ آهن و مشت
.
رهگذر گفت : طبل تو خالی است
یعنی آهنگ آن ز دور خوش است

.
دیگری گفت : از آن بپرهیزید
یعنی از دور کن بر آتش دست
.
چون که بالا گرفت بحث و جدل
توی آن قیل و قال من دیدم
طفل معصوم با خودش می گفت :
من فقط یک سوال پرسیدم !
.

.

.

.

امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

برچسب ها : ایها الناس عشق یعنی چه ؟ , طرز دید , عاشق , عاشقانه , عشق , عشق چیست ؟ , معنی کلمه عشق ,

تاریخ : چهارشنبه 26 شهریور 1393 | نظرات (0) بازدید : 90
نویسنده : Nimrooz |

.

.

اس ام اس های عاشقانه بسیار زیبا

.

.

.

تو را ...
با دلی پر از خواستن می خواهم ...
همان چیزهائی ...
که من آرزو می کنم ...
و “ تو
همه را یکجا داری ...

---------------------------------------------------

قلبم …
شاتر دوربین عکاسی‌ است که منم . !
به تو که می‌رسم ، تند می‌ زند
برای ثبت لحظه‌ها . . .

---------------------------------------------------

عشق یعنی :
تــــــو لـب تـــر کنی
و من
مــــــست و خـــــــراب شوم . . .

---------------------------------------------------

می خواهم غزلی را برای پرواز بهانه کنم
و پرواز را برای رسیدن به تو
و تو را بهانه ی زندگی

---------------------------------------------------

دیــوانـــه ام مــی کــنــد
فــکــر ایــنــکـــه
زنــده زنــده نــیــمــی از مــن را از مــن جـدا کـنـنـد
لـطـفــا …
تــا زنـده ام بـــــــــــــمان

---------------------------------------------------

چه “شوری” میزند دلم وقتی …
در چشم دیگران
اینقدر “شیرین” میشوی !

---------------------------------------------------

چقدر دوست دارم با خیال راحت …
یک نفس عمیق بکشم …
نفسی که پر باشد …
از بوی آرامش وجود تو …

---------------------------------------------------

گذشت ، دیگر آن زمان که فقط یک بار از دنیا می رفتیم
حالا یک بار از شهر می رویم …
یک بار از دیار … یک بار از یاد … یک بار از دل … و یک بار از دست …

---------------------------------------------------

نمیدانی … !
چطور گیج می شوم …
وقتی هرچه می گردم …
معنی نگاهت …
در هیچ فرهنگ لغتی …
پیدا نمی شود … !

---------------------------------------------------

دلم به بهانه ندیدنت گریست
بگذار بگرید و بداند هرچه خواست همیشه نیست …

---------------------------------------------------

هیچگاه ادعای خاص بودن نکردم
اما خاص بودن عشق تو …
مرا هم خاص کرد

---------------------------------------------------

وقتی گرمای نگاه تو نیست این میشود حال و روز زمستانی من :
سرماخوردگیهای پی در پی ، تب و لرز های بی پایان … !

---------------------------------------------------

بعد از مـرگـم
قـلــبـم را جــدا از مـن خـــاک کنید
من و دلـــم هیچ گاه
آبـمـان توی یک جـوی نرفت …

---------------------------------------------------

مثلِ همیشه برای تو می نویسم
تو
به نیت هر که دوست داری بخوان …

---------------------------------------------------

روزایی که “تو” توشون نیستی ، حیفم میاد زندگیشون کنم …

---------------------------------------------------

تو را سفید می نویسم که ازدحام تمام رنگ هاست
و عاشقانه می خوانم
عشقی که حاصل جمع تمام عاطفه هاست !

---------------------------------------------------

می گویند عشق خدا به همه یکسان است
ولی من می گویم مرا بیشتر از همه دوست دارد
وگرنه به همه یکی مثل تو میداد …

---------------------------------------------------

چه خوب است که هستى …
وقتى که هستى ورود هر غریبه اى به این سراى پر از تو ممنوع میشود …
و این براى بیتابى من تاب است …

---------------------------------------------------

پیچک می شوم ، وحشی می پیچم به پروپایت …
تاحتی نتوانی آنی بی “من” بودن را زندگی کنی

---------------------------------------------------

برای دوست داشتنت نیاز به استخاره نبود
امــا برای با تو بودن و با تو ماندن
سَراپــا نیـــازمند استجابَت دعایم

---------------------------------------------------

این روزها
همه چیز بوی تو را دارد
حتی هوا …
آنقدر زیاد که دوست دارم …
رگهایم هم احساست کنند …

---------------------------------------------------

فصل فصلِ زندگی را جستجو کردم
ابر بسیار دیدم !
اما هیچ بارانی چون تو
مرا به دریا نبرد !

---------------------------------------------------

معنی دوست :
د = دور ازهم
و = واسه هم
س = سایه هم
ت = تا عمرداریم برای هم

---------------------------------------------------

چــــه لذتی بــــآلا تر از اینکـه اسمــت
قسـم راستـــِ یــک نفــر بآشـــَد . . .

---------------------------------------------------

صبرت که تمام شد
نرو
تازه معرفت از آن لحظه شروع میشود …

---------------------------------------------------

فکر کنم
به بوی عطر تو حساسیت دارم
همین که در ذهنم می پیچد
از چشم
اشک می آید …

---------------------------------------------------

گرمای دستانت را
چون پیام آوری
در قبیله ی دستانم
برانگیز
پیش از آن که
این همه احساس
این همه دیوانگی
این همه شیطنت های از سر دیوانگی
در سرمای دستانم جان سپارند
جوانمرگی شگون ندارد

---------------------------------------------------

باران که گذشت
دلم پرواز می خواهد …
دلم با تو پریدن در هوای باز می خواهد …
دلم آواز می خواهد …
دلم از تو سرودن با صدای ساز می خواهد …
دلم بی رنگ و بی روح است …
دلم نقاشی یک قلب پر احساس می خواهد …

.

.

.

.

امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

برچسب ها : اس ام اس های عاشقانه بسیار زیبا , sms , اس ام اس , اس ام اس جديد عاشقانه , اس ام اس عاشقانه , اس ام اس مناسبت عاشقانه , تازه ترين اس ام اس عاشقانه , جدیدترین اس ام اس های عاشقانه , عاشقانه ,

تاریخ : چهارشنبه 12 شهریور 1393 | نظرات (0) بازدید : 158
نویسنده : Nimrooz |

.

.

داستان کوتاه “ سین ، حرف اول اسم تو بود ”

.

.

.

.

سه نصفه شب بود. تلفن داشت خودش را خفه می کرد. یک بار. دو بار. چشمانم را نیمه باز کردم و خودم را با کش و قوس به تلفن رساندم. دلم نمی خواست بیدار شوم. بعد از مدت ها داشتم خوابش را می دیدم. خودش بود. باز رفته بودیم دارآباد و شیرین بازی اش گل کرده بود. کلاه کاپشنم را گرفته بود و مثلا می خواست هل م بدهد. صدای خنده اش ابر شده بود و به آسمان می رفت. بعد باران بارید. همانطور که کلاه کاپشنم را گرفته بود، داد زدم : نکن احمق. و باز خنده هایش ابرهای پر صدایی شد. چشمانم خیس بود و می سوخت. شاید از بس خواسته بودم نگاهش کنم و هر بار سر باز زده بود.
تلفن را برداشتم. کسی پشت خط گفت :
_ “پخ! ”
انگار که اشتباه شنیده باشم. گره ای به ابروانم دادم و گوش تیز کردم. پرسیدم :
” بله؟! “
که باز گفت :
_” پخ
بعد صدای نفس کشیدنش آمد. انگار صدا می خندید
.
هیچ نگفتم. تلفن را به گوشم محکم تر چسباندم و منتظر شدم تا صدا، لب باز کند. میان خنده هایش چیزی گفت که وادارم کرد دست روی قلب بگذارم. صدای ضربان قلبم ، مانع می شد بشونم. دستم را محکم تر به سینه چسباندم و خواستم ساکتش کنم
آخرین باری که گفت : منم ، دیوونه ” دیگر پیدایش نشد. زنگ زده بود تا خداحافظی کند. می خواست برود هلند. خندیدم و پرسیدم : ” دیوونه حالا چرا هلند؟! ” جواب داد : همینجوری. حتما شانه هایش را بالا داده بود ، ابروهایش را نیم دایره کرده بود و چشمانش بالا را دید می زد. همیشه همینطوری می گفت : همینجوری
صدا انگار که از خندیدن خسته شده باشد ، پرسید :
_ ” خوبی؟! ”
… سرم را به عقب هل دادم که یعنی نه. یک نه بزرگ و کشیده. صدا پرسید :
_ ” خواب بودی؟! الان اونجا شبه ، نه؟!  می دونستم ها… اما می دونی که ! مرض دارم. ”
دلم گفت : می دونم
صدا گفت : منم خوبم
خواستم حرف بزنم. اما یک چیزی ، آرام آرام توی گلویم داشت جمع می شد. یک چیز سنگین که قورت دادنی نبود. حرفم بالا نیامد
صدا پرسید :
_ “نمی خوای بپرسی کجام؟! چیکار می کنم؟! کدوم گوری بودم این همه وقت؟! ”
کلماتم لا به لای چیز سنگین حل می شد. بالا نمی آمد
صدا گفت : دارم میام. جدی جدی
چیز سنگین اشک شد و بارید. کلماتم انگار آزاد شده باشند. رفتم بپرسم : کی؟!   که گفت :
_ ” برو بخواب. فردا شب پیشتم. ”
نگاهم گاهی روی دیوار ثابت می ماند. گاهی زمین و گاهی هم به تصویرهایی کوچکی از گذشته که هر روز گردگیری شان می کردم. نمی دانستم باید چکار کنم. نیمی از وجودم خوشحال بود و نیمی از عصبانیت ، می خواست سر به دیوار بکوبد. خودم را روی تخت انداختم و زل زدم به سیاهی سقف. یادم آمد که بارها پرسیده بود : ” چرا من؟! ” و من هر بار جواب داده بودم : ” چه سوال مسخره ای. ”
یادم نیست ساعت چند بود که خوابم برد. آفتاب روی چشمانم را پوشانده بود که بیدار شدم. چتری موهایم را از دهانم در آوردم و به بدنم قوس دادم. بدنم درد می کرد. کوفته بود. انگار تمام شب، با خودم جنگیده باشم. بلند شدم. چیزی زیر پاهایم صدا داد. تلفن بود. تمام دیشب یادم آمد. خوابم، تلفن و صدایی که خنده های شیرینی داشت
دست به موهایم کشیدم
زبر بود. ابروهایم در آمده بود و صورتم رنگ کم داشت. داشت می آمد. باید به خودم می رسیدم. باید نشان می دادم که نبودنش آنقدرها هم درد نداشت. هل کرده بودم. نمی دانستم از کجا باید شروع کنم. کتاب ها را در کتابخانه جای دادم و خندیدم. پایم روی زمین بند نمی شد. دست هایم گرد می شد ، در هوا می چرخید و پتو برمی داشت. می چرخید و پاکت های خالی چیپس و پفک برمی داشت. می چرخید و جوراب های تا به تا را می انداخت داخل ماشین لباس شویی. پنجره را باز کرده بودم. هوا خوب بود و بو می داد. بوی آن روزهایی که بودنش رویا نبود. به خانه رسیدم ، به خودم رسیدم…
دلم خواست به گلدان خالی روی میز هم برسم. نرگس خریدم. گل نرگس را دوست می داشت. می گفت شبیه به نیمرو می ماند. عاشق نیمرویی بود که زرده اش دست نخورده و خورشید وار، بتابد
شب شد. همه چیز منتظر رسیدنش بود. حتی سرامیک های سفید و سرد خانه ، که بوی وایتکس می داد. قول داده بود همه ی گل های هلند را یک جا بار بزند. می گفت :
_” می خواهم همه جای خانه را گل باران کنم. روی ظرف های ناهار خوری ، روی میز تلویزیون ، لا به لای تک تک کتاب ها ، اصلا یکی هم می گذارم لای دندان هایم ، این جوری … خوبه؟! ”
و من بی اینکه ببینم چطوری… قه قه می زدم که خوبه.
هوا تاریک تر شد. حس کردم چشمانم سنگین شده. اما دلم می خواست با اولین زنگ ، در را به رویش باز کنم. تلفن زنگ زد. ساعت سه نصفه شب بود. داشتم فکر می کردم این وقت شب کدام احمقی می تواند باشد
تلفن را برداشتم. صدای پشت خط گفت :
_ “پخ
انگار که اشتباه شنیده باشم. گره ای به ابروانم دادم و گوش تیز کردم. پرسیدم :
_ ” بله؟! “
که باز گفت :
_” پخ “
بعد صدای نفس کشیدنش آمد. انگار صدا می خندید

.

.

.

.

امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

برچسب ها : داستان کوتاه “ سین ، حرف اول اسم تو بود ” , داستان , داستان زینب محلوجی , داستان عاشقانه , داستان کوتاه , داستان کوتاه عاشقانه , دلم برات تنگ شده , زینب محلوجی , سین حرف اول اسم تو بود , عاشقانه , عشق تو ,

تاریخ : دوشنبه 27 مرداد 1393 | نظرات (0) بازدید : 145
نویسنده : Nimrooz |

.

.

اس ام اس عاشقانه جدید

.

.

.

شعری خواهم سرود بر وزن تو
که تمام مصرع هایش ، هم قافیه باشد با چشمانت . . .
---------------------------------------------------
مـــاه من ، ماهـــک من
در کدامیــن شب تقدیرم بجویمت که آسمان تقدیرم همیشه بارانی است . . .
---------------------------------------------------
برای با تو مترادف شدن
خـــــواهم گذشت
از تمام هم خانواده های خودم ...
---------------------------------------------------
بغضهایم را
به ابرها می دهم
و قلبم را
از نام تو پر می کنم
باران که ببارد
آواز قلبم شنیدنی است
---------------------------------------------------
چه‌قدر شراب ریخته‌ای به چشم‌هات مگر
که هر روز می‌گیرندم
به جـــــــــرمِ مستی
---------------------------------------------------
تو را هر روز می نوشم
و تمام نمی شوی
مگر کدام رود عسل
به چشم هات می ریزد ؟!

---------------------------------------------------

حواسمون باشه دل آدما شیشه نیست که
روی اون « هــا » کنیم بعد با انگشت قلب بکشیم
بعد وایسیم آب شدنش رو تماشا کنیم و کیف کنیم !!!
رو شیشه نازک دل آدما اگه قلبی کشیدی
باید مردونه پاش وایستی …
---------------------------------------------------
به جز حضور تو . . .
هیچ چیز این جهان بی کرانه را جدی نگرفته ام
حتی عشق را . . .
---------------------------------------------------
تو دیدگانت را نبند …
نگاهت را ندزد …
توکه میدانی آیه آیه ی زندگیم
ازگوشه ی چشمانت تلاوت می شود …
---------------------------------------------------
ﻣﻦ ﺁﻥ ﺍﺑﺮﻡ ﮐﻪ ﺑﺎﺭﺍﻧﺶ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ
ﻫﻤﺎن ﯾﻮﺳﻒ ﮐﻪ ﮐﻨﻌﺎﻧﺶ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ
ﻣﺴﺎﻓﺮ ﻣﯿﺸﻮﻡ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ
ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﺍﻫﯽ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻧﺶ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ
---------------------------------------------------
در دهکده ی تو خبر از بوی ریا نیست / چون نیست ریا ، هیچکس انگشت نما نیست
ما طالب مهریم و دل از عاطفه لبریز / دل صافتر از تو به خدا هیچ کجا نیست !
---------------------------------------------------
در دلم کودکیست که “بی تو بودنش” را نق میزند ، من هیچ ، لااقل بهانه ی او باش
---------------------------------------------------
اگه دنبالت میام فقط دارم حرفتو گوش می کنم !
آخه خودت گفتی برو دنبال زندگیت … !!!
---------------------------------------------------
روی بعضی آدما باید تشدید گذاشت انقد که ماهن …
---------------------------------------------------
به سکوت سرد مرداب قسم که تو نیلوفر چشمان منی
و دل خسته ی من میترسد که تو پژمرده شوی
---------------------------------------------------
سلامتی کسایی که تو خاطرمون “ابدی” هستن اما تو خاطرشون “عددی” نیستیم !
---------------------------------------------------
من از نزدیکی دشت محبت نردبانی کرده ام پیدا  که تا قصر خدا هم پلکان دارد …
در آنجا دستهایم را به سویش با تمنا باز کردم ، برایت بهترین را آرزو کردم …
---------------------------------------------------
امیدوارم با هر برگ زردی که از درخت جدا میشه
یکی از غمهات کم بشه

و با هر قطره بارونی که میباره

یه شادی به زندگی قشنگت اضافه بشه
---------------------------------------------------
کاش بودنها را قدر بدانیم
به خـــــدا قسم نبودنها همین نزدیکیهاست …
---------------------------------------------------
دوستی را که چشم انتخاب کند ، ممکن است محبوب دل نشود
ولی آن را که دل انتخاب کند ، بی گمان نور چشم خواهد شد
---------------------------------------------------
برو به جهنم !!!
چون فقط تو هستی که میتونی جهنم رو بهشت کنی !
---------------------------------------------------
دوست داشتن که شاخ و دم ندارد !
اگر داشت ، من دیو کوچکی بودم که عاشقانه تو را دوست دارد …
---------------------------------------------------
صدا بزن مرا
مهم نیست به چه نامی
فقط میم مالکیت را آخرش بگذار
می خواهم باور کنم  ، مال تو هستم  . . .
---------------------------------------------------
بعضی وقتها اونقدر دلتنگه کسی میشی که اگه بفهمه ، خودش از نبودن خودش خجالت میکشه !
---------------------------------------------------
جا گذاشتی . . . !
رد خاطراتت را جا گذاشتی
مال ناراضی از گلوی ما پایین نمیرود
بیا برش دار . . .
---------------------------------------------------
دلتنگ که باشی ، آدم دیگری می‌شوی
خشن‌تر.. عصبی‌تر.. کلافه‌ تر و تلخ‌ تر
و جالبتر اینکه ، با اطرافیان هم کاری نداری
همه اش را نگه میداری
و دقیقا سر کسی خالی میکنی ، که دلـتنگ اش هستی . . .
---------------------------------------------------
زخمهاتو پنهان کن ، اینجا مردم زیادی بانمک شدن !

.

.

.

.

امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

برچسب ها : اس ام اس عاشقانه جدید , sms , SMS متن های عاشقانه , اس ام اس , اس ام اس جديد , اس ام اس عاشقانه , اس ام اس متن های عاشقانه , تازه ترين اس ام اس ها , تازه ترين اس ام اس های عاشقانه , عاشقانه , متن های عاشقانه , متن های عاشقانه زیبا ,

تاریخ : سه شنبه 21 مرداد 1393 | نظرات (0) بازدید : 266

عنوان پاسخ بازدید توسط
وب سرگرمی تفریحی nimrooz عکس / به نظرت کدوم اشتباهه ؟ 0 1008 niloofar
وب سرگرمی تفریحی nimrooz طرز صحبت کردن پسرا و دخترا در حین و بعد از مکالمه با دوستان 0 544 niloofar
وب سرگرمی تفریحی nimrooz ترول / پس کو موبایلم ! 0 457 niloofar
وب سرگرمی تفریحی nimrooz عکس / نگاه نکنید !! هیپنوتیزم می شوید 0 539 nimrooz
وب سرگرمی تفریحی nimrooz کوتاه‌ ترین داستان ترسناک جهان ! فقط 12 کلمه !! 2 845 nimrooz
وب سرگرمی تفریحی nimrooz عکس / چه برنامه توپــــــــــــــــــی !! 2 542 nimrooz
وب سرگرمی تفریحی nimrooz چند تا عکس مخصوص دخترایی که ایش ایش میکنن !!! 1 1136 setare
وب سرگرمی تفریحی nimrooz عکس / بیچاره ، گربه بدبخت رو نگاه کن 1 593 setare
وب سرگرمی تفریحی nimrooz آیا این تصاویر متعلق به محصول بعدی BMW است ؟ 1 790 setare
وب سرگرمی تفریحی nimrooz داستان کوتاه ( آرزوهای مرد سنگتراش ) 1 563 setare
وب سرگرمی تفریحی nimrooz بلندترین برج اسباب بازی دنیا + عکس 0 279 nimrooz
وب سرگرمی تفریحی nimrooz قنوتی متفاوت + عکسی تاُمل برانگیز 0 324 nimrooz
وب سرگرمی تفریحی nimrooz عکس / نیکبخت واحدی و پورشه اش ! 0 296 nimrooz
وب سرگرمی تفریحی nimrooz عکس سه بعدی / تبلیغ جالب روی کانتینر ! 0 557 nimrooz
وب سرگرمی تفریحی nimrooz مجلل ترین هتل‌ ایران‌ شبی چند ؟ + تصاویر 0 758 maryam
وب سرگرمی تفریحی nimrooz ماساژ میلیاردرها در تهران ! / تصاویر 0 732 niloofar
وب سرگرمی تفریحی nimrooz جانورانی با اندازه غیر معمول + تصاویر 0 641 niloofar
وب سرگرمی تفریحی nimrooz تصاویری زیبا از حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس (ع) در کربلا 0 921 nimrooz
وب سرگرمی تفریحی nimrooz اس ام اس خنده دار جدید شهریور ۹۱ 0 603 downloadfarda
وب سرگرمی تفریحی nimrooz عکس دختری که عروسک گردان بچه ننه و صداپیشه گل قرمزی است 0 685 downloadfarda

بیماری نقرس چیست و چگونه درمان می‌شود ؟ تاریخ : جمعه 11 اسفند 1402
سلام بعد از 7 سال تاریخ : یکشنبه 06 اسفند 1402
دانلود کتاب مدیریت خانواده و هزینه ها تاریخ : دوشنبه 23 فروردین 1395
دانلود کتاب مزرعه حیوانات 2 تاریخ : سه شنبه 03 فروردین 1395
دانلود کتاب برنامه نویسی اندروید با Basic4Android تاریخ : چهارشنبه 07 بهمن 1394
دانلود کتاب زردچوبه به رنگ مرگ تاریخ : چهارشنبه 07 بهمن 1394
دانلود کتاب آموزش طراحی سایت با PHP تاریخ : سه شنبه 01 دی 1394
دانلود کتاب نشانه های راه تاریخ : دوشنبه 30 آذر 1394
دانلود کتاب قاتل در جستجوی سپر بلائی مناسب تاریخ : دوشنبه 30 آذر 1394
دانلود کتاب انرژی مواد خام تاریخ : دوشنبه 09 آذر 1394


Code Center فروشگاه اینترنتی
وب سرگرمی تفریحی nimrooz با سلام *** دوستان عزیز در صورت تمایل میتونید با فعالیت در انجمن nimrooz که دارای بخش ها و تالارهای نسبتا کاملیه ، شما نیز در پربارتر کردن مطالب وبلاگ nimrooz نقش داشته باشید *** با تشکر از همتون که اینجایین *** nimrooz
بالای صفحه
وب سرگرمی تفریحی nimrooz
firefox
opera
google chrome
safari