45
ببخشید آقا ! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و ... ؟
یک داستان کوتاه و البته شاید واقعی !
جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مودبانه گفت :
ببخشید آقا ! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم ؟
مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود ، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت ، یقه جوان را گرفت و عصبانی (طوری که رگ گردنش بیرون زده بود) او را به دیوار کوفت و فریاد زد :
مردیکه عوضی ؛ مگه خودت ناموس نداری ... گه می خوری تو و هفت جد آبادت ؛ خجالت نمی کشی ؟
جوان امّا ، خیلی آرام ، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد ، همانطور مؤدبانه و متین ادامه داد :
خیلی عذر می خوام ؛ فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی بشین ؛ دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه می کنن و لذت می برن ؛ من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم ... حالا هم یقمو ول کنین ، از خیرش گذشتم
مرد خشکش زد ...
همانطور که یقه جوان را گرفته بود ، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد ...
امتیاز : |
|
نتیجه : 5 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 50 |
|
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
برچسب ها :
ببخشید آقا ! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و ... ؟ ,
نیمروز ,
مطالب مفید و جالب ، جک و اس ام اس ، شعر ,
داستان ,
مقاله ,
طنز ,
nimrooz ,
لذت بردن ,
جنسی ,
نگاه به نامحرم ,
با اجازه ,
بی اجازه ,
نگاه ,
چشم چرانی ,
غیرت ,
غیرتی ,